آتوسا حیران و متعجب به نیم رخ طاها خیره می ماند
یعنی چی که میخوایش؟
آتش حسادت به آنی در وجود آتوسا شعله ور میشود
هراس دارد از این که طاها در زندگی اش نباشد
لا اقلی که او را دوست دارد
دیسیپلین خاصش موقعیت اجتماعی اش را …
پولدار بودنش را
طاها اما با طمانینه و توام با آرامش می گوید
میخوام روش سرمایه گذاری کنم لوند و جذاب
کمی مکث می کند و بار دیگر می گوید
همین طور… خواستنی
چشمان آتوسا دیگر توان بیش از حد گرد شدن را ندارند
ضربه ی آرامی به بازوی طاها می کوبد و با صدایی که سعی میکند آرام نگاه دارد می غرد
طاها؟ زن آینده ت چفت به چفتت وایساده بعد اون وقت تو داری از دختر دیگه ای این جوری تعریف می کنی؟
طاها پوزخندی میزند و سرش را می چرخاند و به صورت از خشم سرخ شده ی آتوسا نگاه می کند!