دانلود رمان عاشقانه , اربابی , ایرانی , بزرگسال عروسک ارباب اثری بینظیر از رها فرهمند رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید
اسم رمان : عروسک ارباب
تعداد صفحه : ۱۹۶
نویسنده : رها فرهمند
ژانر : عاشقانه , اربابی , ایرانی , بزرگسال
دانلود رمان کتک ارباب به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگانعروسک ارباب خلاصه رمان
درباره دختری به نام ماهگل است که درگیر عشقی آتشین میشود . او که ۱۲ سال دارد به دست دامون سپرده میشود تا اینکه …
گوشه ای از رمان عروسک ارباب
این رمان فقط برای معرفی میباشد
شماره پشتیبانی : 09170366695
%%%
دانلود رمان عاشقانه مافیایی نتقامی وحشی اثری بینظیر از علی زیبایی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید
اسم رمان : وحشی
تعداد صفحه : 807
نویسنده : علی زیبایی
ژانر : عاشقانه مافیایی نتقامی
دانلود رمان وحشی علی زیبایی با لینک مستقیم به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان دروحشی خلاصه رمان
آرام،زیباترین دختری بود که توی عمرم دیده بودم،خیلی زیبا، اما شاید باورت نشه هیچ پسری جرات نمیکرد دنبالش راه بیفته، آخه کدوم پسر حریف دختری میشه که حداقل توی پنج تا هنر رزمی استاد شده، پدرش کارخونه داشت و …
گوشه ای از رمان وحشی
در حیاط که باز شد آرام شروع به گریه کرد. مقنعه اش را از سر برداشت کوله پشتی اش را توی راه پله انداخت. در را باز کرد. مادرش توی آشپزخانه ایستاده بود. -به به… آروم خا… آرام بدون توجه به او وارد اتاق خود شد. در را بست. خودش را رو تخت پرتاب کرد. بیمحابا گریه میکرد. صورتش خیس شده بود ته دلش بغضی سنگین در حال رشد بود حس میکرد پاهایش، سنگین و کثیف شده اند. حس کرد لباسهایش آلوده شدهاند خسته بود آن مرد به او دست زده بود به بدنش دست زده بود لمسش کرده بود. دست و پای آرام میلرزید دلش می خواست بخوابد… بخوابدو بیدار نشود … صورت خندان مرد با آن چشم های سبز هیز و آن دندان های زرد و نامرتب و آن چینهای کوچک دور چشمش ثانیهای آرام را رها نمیکرد. -آرام.. مادر! مادر، دوباره در زد مثل همیشه آهسته. خیلی نرم و کم صدا. :((دخترم! چی شده؟)) آرام، صورت خیس خود را توی بالش فرو برد. ته دلش آشوب بود، انگار آشغال خورده بود. آن مرد به او دست زده بود. دانلود رمان وحشی pdf از علی زیبایی لمسش کرده بود و او… او فقط نگاه کرده بود… اجازه داده بود که… نه نه نه اجازه نداده بود مرد با او… او فقط ترسیده بود، ترسیده بود و مرد با آن لبخند هیزش او را لمس کرده بود… حالش از خودش به هم میخورد.. حالش از آن مرد به هم میخورد… فریاد زد… این رمان فقط برای معرفی میباشد شماره پشتیبانی : 09170366695 %%%
دانلود رمان هیجانی،عاشقانه,بزرگسال خانواده هات من اثری بینظیر از ناشناس رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید
اسم رمان : خانواده هات من
تعداد صفحه : کامل
نویسنده : ناشناس
ژانر : هیجانی،عاشقانه,بزرگسال
دانلود رمان خانواده هات من اثر ناشناس نگارش قوی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان درخانواده هات من خلاصه رمان
اسمم شهرامه… 17سالمه. يه خواهر دارم 3سال از من بزرگتره كه اسمش شراره است و مامانم شهين يه زن خوشگل و خوش بر و رو 39ساله و بابام كه واقعا ميگم بچه ها اونو بجاي برادر بزرگه من ميدونن. بزنم به تخته جوون مونده 40سالشه و اسمش كامرانه…. وضعيت ماليمونم كه عاليه….
گوشه ای از رمان خانواده هات من
بابا بزرگم اونقدر مال و منال واسم گذاشته مثل باغ ، ويلا ، ملك كه ديگه حد و حساب نداره .به هر حال اين جريان از سال 1385موقعي كه سخت در تلاش بودم تا راهي واسه ورود به دانشگاه پيدا كنم شروع شد. دير وقت بود از مهموني بر ميگشتم كه اصلا خوشم نميومد برم، ولي به اجبار پدر و مادرم رفتم. خسته و كوفته بعد از كمي صحبت در مورد نحوه برگزاري مهموني و كيفيت اون بحث كرديم و خستگي در كرديم و آماده يه خواب درست و حسابي شديم.چون فردا جمعه بود و همگي خونه ميمونديم و استراحت ميكرديم. رفتم توي اتاق خوابم و لباسمو عوض كردم و رفتم روي تخت خوابم كه بخوابم، راستش نيم ساعتي خودمو چپ و راست كردم ولي بيخوابي مثل هميشه كه دلهره و دلشوره كنكور بود، ول كنم نبود. اين اواخر چون توي درس خوندن خيلي به خودم فشار آورده بودم و همش تو فكر اين بودم كه قبول ميشم يا نه؟!! اين بي خوابي گريبان گيرم شده بود.از تخت پايين اومدم و رفتم پاي كامپيوتر و سيستمو روشن كردم و كانكتو برقرار كردم و چرخي توي آيدي هاي ياهو مسنجر زدمو كمي هم سايتهاي ايراني روگشتم تا شايد خستگي سراغم بياد و خوابم ببره ولي نشد كه نشد. بلند شدم سيستمو خاموش كردم و خيلي آروم از اتاقم بيرون رفتم كه سر و صدا ايجاد نكنم تا ديگران رو بيخواب نكنم. این رمان فقط برای معرفی میباشد شماره پشتیبانی : 09170366695 %%%
دانلود رمان عاشقانه می گل (دو جلد) اثری بینظیر از سمیرا میس رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید
اسم رمان : می گل (دو جلد)
تعداد صفحه : کامل بدون سانسور
نویسنده : سمیرا میس
ژانر : عاشقانه
دانلود رمان می گل (دو جلد) pdf سمیرا میس به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان درمی گل (دو جلد) خلاصه رمان
جلد اول
دختری به نام می گل که خواهرش تر گل میخواست اونو مجبور به تن فروشی کنه….اما این دختر میخواد درس بخووونه…….
پسری که خواهرش قبلا با اون رابطه داشته می گل رو ازش میخره یه آدم مغرورر……….به خاطر اینکه به فساد کشیده نشه….
جلد دوم
میگل و شهروز بچه دار میشن…
گوشه ای از رمان می گل (دو جلد)
دانلود رمان عاشقانه نسیم شبانگاه اثری بینظیر از آسمانی به سرم نیست رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید
اسم رمان : نسیم شبانگاه
تعداد صفحه : 2864
نویسنده : آسمانی به سرم نیست
ژانر : عاشقانه
دانلود رمان نسیم شبانگاه از آسمانی به سرم نیست pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان درنسیم شبانگاه خلاصه رمان
دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری.
کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر زنگ را بزنم و اگر باز هم بی پاسخ ماندم، برگردم؛ که تو در را باز کردی…
در را باز کردی؛ و اولین چیزی که به چشمم آمد، غوغای میان چشم هایت بود. امان از چشم هایت؛ به گمانم زهرناک ترین عسل های روی زمین بودند آن دو گوی وحشی و پر راز…
گوشه ای از رمان نسیم شبانگاه
این رمان فقط برای معرفی میباشد شماره پشتیبانی : 09170366695 %%%
دانلود رمان #عاشقانه???? #پلیسی ????#هیجانی???? پارلا اثری بینظیر از آنیتا سالاریان رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید
اسم رمان : پارلا
تعداد صفحه : کامل بدون سانسور
نویسنده : آنیتا سالاریان
ژانر : #عاشقانه???? #پلیسی ????#هیجانی????
دانلود رمان پارلا اثر آنیتا سالاریان نگارش قوی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان درپارلا خلاصه رمان
جمیله دختری بلند پرواز با رویاهای بزرگ، از وضعیت زندگیش راضی نیست. او با پسرهای پولدار دوست میشود و دلشان را به دست می آورد و خود را به آنها پارلا معرفی می کند. یک روز به طور اتفاقی با سیاوش آشنا می شود که پلیس است. پارلا از او خیلی می ترسد و فکر می کند که سیاوش همه جا دنبالش است و او را زیر نظر دارد. تا این که متوجه می شود سیاوش برای یک ماموریت پلیسی روی او حساب باز کرده …
گوشه ای از رمان پارلا
این رمان فقط برای معرفی میباشد
شماره پشتیبانی : 09170366695
%%%
دانلود رمان پلیسی کلکلی ریما اثری بینظیر از Shadinn رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید
اسم رمان : ریما
تعداد صفحه : نامشخص
نویسنده : Shadinn
ژانر : پلیسی کلکلی
دانلود رمان دکتر هات من pdf به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگانریما خلاصه رمان
ریمای ما یه دختر شاد و شیطون و بیخیالی که دومی نداره!از اون بیخیالا!یه دختر باهوش،یه دختر نابغه!تو 15 سالگیش به یه قمار باز فروخته میشه ولی از جایی که فوق خرشانسه دم به تله نمیده درمیره!خودشوباکمک اطرافیانش میسازه،از هوشش و نبوغش نهایت استفاده رو میکنه و…تبدیل میشه به یه هکر کلاه سیاه،یه کابوس یه خواب بد برای سرگرد سانیار ستوده، مامور پرونده ی کابوس تاریک!
میشه مامور پرونده ی کسی که از سه هکر برتر جهانه،کسی که چه تو ایران چه اون ور آب یه قاچاقچی بنامه!حالا آیا این مامور جوونه ما که یه آدم نسبتا نابغه است میتونه کسی رو که تمام حرکاتش رو پیش بینی میکنه گیر بندازه؟…
پایان خوش
گوشه ای از رمان ریما
%%% شماره پشتیبان : 09170366695
دانلود رمان عاشقانه هوادار حوا (فایل کامل) اثری بینظیر از فاطمه زارعی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید
اسم رمان : هوادار حوا (فایل کامل)
تعداد صفحه : 1048
نویسنده : فاطمه زارعی
ژانر : عاشقانه
دانلود رمان هوادار حوا (فایل کامل) از فاطمه زارعی نگارش قوی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان درهوادار حوا (فایل کامل) خلاصه رمان
درباره دختری نا زپروده است ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولینبار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….
گوشه ای از رمان هوادار حوا (فایل کامل)
داخل اتاق رفتم و در را بستم. همان طور که لباس می پوشیدم. صداشان را از پشت در می شنیدم. مامان گفت: نوشین داری خیلی بچه بازی درمیاری! بچه بازی نیست مامان، باید به مناسبت برگشت دخترتون از خارج مهمونی بگیرید، دوست های منم دعوت کنید. ارشا کلافه گفت: چه لزومی به مهمونی داره، هر کی قراره تو رو ببینه، میاد همین جا می بینه. حضور نوشین در خانه یک زلزله ی هشت ریشتری بود و صدای جیغ هایش…تو حرف نزن… دیوارهای خانه را به لرزه می انداخت. امروز همه چیز برای متالشی کردن مغز من دست به دست هم داده بود! از دیدار زامیاد و حرف های غیر منتظره اش گرفته تا بازگشت نوشین به ایران، باز جای شکرش باقی است که برای همیشه برنگشته است. از نوشین بیش تر از قبل متنفر بودم چون رفتارهای او با من علتی برای درستی حرف زامیاد، بود. با شنیدن صدای مامان که من را دعوت به ناهار کرد از اتاق بیرون رفتم. همه دور میز ناهارخوری نشسته بودند. نوشین با لحن معناداری گفت: روی صندلی نشستم و داخل بشقابم برنج کشیدم. برای آرام بودن ذهنم باید مدتی به خانم هنرمند! که اینجا بود او را نادیده می گرفتم. نگاهم به بابا افتاد، با ولع مرغ می خورد، عاشق زرشک پلو با مرغ بود. نگاهم به مامان افتاد مثل همیشه آرام و با طمانینه غذا می خورد و هر از گاهی با دستمالی که کنار دستش بود، لبش را پاک می کرد.
دانلود رمان عاشقانه تایگر اثری بینظیر از هاله نژاد صاحبی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید
اسم رمان : تایگر
تعداد صفحه : 653
نویسنده : هاله نژاد صاحبی
ژانر : عاشقانه
دانلود رمان گرگینه ای بدون سانسور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگانتایگر خلاصه رمان
داستان درباره دختری به نام نواست که از بچگی خدمتکار عمارت نیکزادها بوده. نوا پنهانی با پسر کوچیکه خاندان نیکزاد ازدواج میکنه البته بدون ثبت شدن در شناسنامهاس!
و زمانی که باردار میشه، همسرش فوت میکنه و اون در تلاش که ثابت کنه بچه از خون اون هاست. تو همین حین محمدعلی، معروف به محمدعلی تایگر، کشتی گیر لوتی و معروف تیم ملی و برادرشوهر نوا به کمکش میاد اما…
گوشه ای از رمان تایگر
از گوشه پنجره رفتن اش را نظاره کرد و وقتی که ماشین اش از پیچ کوچه گذر کرد عقب آمد و روی تخت نشست. بغض کرده به هامین نگاه کرد و کودکانه لب زد: دیدی دعوام کرد مامان؟ تا هفت سالگی دردانه پدر و تک فرزند و یکی یکدانه خانه…
نه که وضع مالی خیلی خوبی داشته باشند اما هرچه که اراده میکرد بابا عباس و مامان گوهرش، برایش تهیه می کردند. بعد زلزله بم و فوت پدر مادرو تمام قوم و خویشاش او ماند و عمه گلابتون و همسرش هادی. از هفت سالگی جای فرزند نداشته آنها را گرفت و برای همیشه به تهران آمد. طی این مدت درشت زیاد شنیده بود.
از پانزده سالگی که شوهر عمه اش فوت کرد دست راست عمه اش شد و تصمیم گرفت پا به پای او در خانه نیکزادها کار کند. بارها آماج زخم زبان های حاج خانم و مریم ای که همبازی کودکی اش بود. بعد از فوت میعاد هم کسی نمانده بود که زخماش نزده باشد، جز محمد علی. محمد علی تنها کسی قضاوت اش کرد و نه زخم زبانی نثارش کرد.
دانلود رمان تایگر pdf از هاله نژاد صاحبی
اما امروز… سرش را بالا گرفت تا اشک نریزد تا اشکهایش در حصار چشمهایش بمانند. نفس عمیقی کشید و با درد لب زد: خاله بازی.. میعاد دیدی؟ شنیدی تو؟ به عشقمون گفت خاله بازی… لبخند غمگینی زد و ادامه داد: حق داره…
اون که نمیدونه این خاله بازی بهترین روزای زندگی من بوده… نمیدونه من با حضورت چقدر خوشبخت بودم. نمیدونه که بهش میگه خاله بازی. هرچند نباید از محمد علی گلهای میکرد. نمی دانست. کلمه سه حرفی به تمام دنیای فرد عاشق رنگ میپاچد. نمی دانست او و میعاد… در یک سال زندگی پنهانی شان، چه ساعتهای خوشی را کنار هم تجربه کردند روزهای زیبایی را گذراندند و چه تجربه های شیرینی که کسب کردند. حق داشت عشق را خاله بازی بداند وقتی …
دانلود رمان عاشقانه , ایرانی هکر قلب اثری بینظیر از مهلا علی راد رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید
اسم رمان : هکر قلب
تعداد صفحه : ۴۷۱
نویسنده : مهلا علی راد
ژانر : عاشقانه , ایرانی
دانلود رمان هکر قلب pdf مهلا علی راد به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان درهکر قلب خلاصه رمان
داستانی عاشقانه درباره هلیا که ملقب به هکر قلب است و با پسری که ملقب به هکر ماشین است وارد رابطه میشود تا …
گوشه ای از رمان هکر قلب
انواع کلاس های رزمی رو رفته بودم.بابا و مامان میگفتن لازمه واست.منم بدم نمیومد از رزم.برای همین با علاقه به کارم ادامه دادم. شلوار لی آبی روشنم رو پام کردم.و مانتوی قهوه ای بلند و اندامیم رو هم پوشیدم.سر کمد بودم تا شال انتخاب کنم که در اتاق زده شد. بی توجه به کارم ادامه دادم و فقط گفتم:بفرمایین صدای باز و بسته شدن در رو شنیدم.بلاخره یه شال قهوه ای رو پسندیدم.حس کردم یه نفر پشتمه.برگشتم.شروین بود.اخماشو انداخته بود توی هم و نگاهم میکرد.سرمو کج کردم و گفتم:چیه؟کاری داری؟
_کجا داری میری؟ _یه بار به بابام گفتم.دلیلی نمیبینم دوباره توضیح بدم.اونم واسه ی تو. با دستم کنارش زدم و رفتم سمت آینه.دنبالم اومد.در حالیکه سعی میکرد لحن صداش آروم باشه گفت: _هیچ میدونی ساعت چنده؟یه دختر نباید این ساعت بره بیرون. _پس بقیه ی دخترا چرا میرن بیرون. نگاه خاصی بهم انداخت و گفت:خودتم میدونی که…… مکثی کرد و ادامه داد:برام با همه فرق داری.
دانلود رمان هکر قلب
بی توجه بهش شالمو درست کردمو گفتم:من میتونم مواظب خودم باشم. کیفمو از روی تخت برداشتم.دستمو گرفت و با عصبانیت گفت: _من نمیزارم این وقته شب بری بیرون. خنده ی پر تمسخری کردم و گفتم:تو کی باشی؟مثل اینکه خیلی هوا برت داشته.نه عزیزم.این حرفایی که عمو و خاله میزنن فقط تورو خوشحال میکنه.دیگه نمیدونم باید به چه زبونی بهت بگم من با تو ازدواج نمیکنم. با التماس نگاهم کرد.همه ی جذبه اش توی دو دقیقه تموم میشد و بعد کارش به ناز کشیدن و التماس میرسید.
این رمان فقط برای معرفی میباشد
شماره پشتیبانی : 09170366695
%%%