لینگوبوک
دانلود رمان جدید بدون سانسور pdf رایگان
دانلود رمان هفت خبیث از بهاره حسنی به صورت pdf

دانلود رمان هفت خبیث از بهاره حسنی نگارش قوی

دانلود رمان عاشقانه هفت خبیث اثری بینظیر از بهاره حسنی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید

اسم رمان : هفت خبیث

تعداد صفحه : 1153

نویسنده : بهاره حسنی

ژانر : عاشقانه

دانلود رمان هفت خبیث رایگان بهاره حسنی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

هفت خبیث خلاصه رمان

دُرنا که مادرش رو از دست داده و مستقل از پدرش زندگی میکنه، پیامهای ترسناکی دریافت میکنه.. از نقاشی کُشتن یک دختر تا عکس خصوصی خودش توی آپارتمانش.. دُرنا تک فرزند پدر و مادریه که دیر بچه دار شدن و جزء البرز که دوست خانوادگیش هست همدمی نداره.. منشاء این وحشت گذشته ایه که دُرنا با یادآوریش باید از گروه خبیث بگه که …….

گوشه ای از رمان هفت خبیث

از شرکتی که کارهای حسابداریشان را انجام می‌دادم بیرون آمدم ماشین را بیرون پارک کرده بودم و حالا برایم پیامک جريمه توقف ممنوع آمده بود. حاضر به پرداخت جریمه بودم ولی حاضر نبودم که ماشین را در پارکینگ پارک کنم هیچ پارکینگی پشت فرمان نشستم و سریع درها را قفل کردم.

گرچه خیابان به شدت شلوغ بودو افتاب هم وسط اسمان بود اما من دیگر ریسک نمی‌کردم می‌توانستید مرا آدم ترسو یا مودبانه ریسک گریز بنامید من همه را می‌پذیرفتم ولی خیال تغییر نداشتم. دو تماس از دست رفته از البرز داشتم با تعجب به ساعتم نگاه کردم. دیس کانکت شده بود و چون گوشی هم روی سایلنت بود نفهمیده بودم معمولا گوشی را در زمان کار روی سایلنت می‌گذاشتم و از طریق ساعت الارم‌ها و تماس‌ها را دریافت می‌کردم‌.

با البرز تماس گرفتم با زنگ اول گوشی را برداشت: هی پرنده. نیشخند زدم: کیانمهر اونجا نیست؟ پوف خنده داری کرد و کمی اهسته گفت: تو خیال ازدواج نداری چرا مغزت برمی‌گرده به تنظیمات کارخانه بیشتر خندیدم‌. -همه که مثل شما باهوش نیستن تصدقت خندید. -کجایی؟ همین الان از شرکت اومدم بیرون به پیامک جریمه هم برام اومده اصلا اعصاب ندارم. یه لحظه گوشی… بعد صدای زمزمه مردی آمد که چیزی به او می‌گفت با خنده گفتم: کیانمهره؟ …

این رمان فقط برای معرفی میباشد

شماره پشتیبانی : 09170366695

%%%

دانلود رمان  میخوام عاشقت باشم (دوجلد) رایگان دارک

دانلود رمان میخوام عاشقت باشم (دوجلد) pdf دارک

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی , بزرگسال میخوام عاشقت باشم (دوجلد) اثری بینظیر از دارک رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید

اسم رمان : میخوام عاشقت باشم (دوجلد)

تعداد صفحه : کامل

نویسنده : دارک

ژانر : عاشقانه , ایرانی , بزرگسال

دانلود رمان 5 سال فراموشی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

میخوام عاشقت باشم (دوجلد) خلاصه رمان

حامی پسربچه ی گمشده ای رو که از نظر ظاهری بی شباهت به خودش نیست میبینه بچه ای که طبق گفته خودش دوتا پدر داره و اسم یکی از پدر هاش ، آرشه . . .

گوشه ای از رمان میخوام عاشقت باشم (دوجلد)

این رمان فقط برای معرفی میباشد شماره پشتیبانی : 09170366695 %%%

دانلود رمان مهر حرام رایگان  مریم نامنی

دانلود رمان مهر حرام اثر مریم نامنی

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی مهر حرام اثری بینظیر از مریم نامنی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید

اسم رمان : مهر حرام

تعداد صفحه : ۵۲۷

نویسنده : مریم نامنی

ژانر : عاشقانه , ایرانی

دانلود رمان شکنجه گر من به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

مهر حرام خلاصه رمان

درباره دختر و پسری است که اتفافی با هم آشنا شده و علاقه ای بینشان به وجود میاید ولی بدلیل مشکلاتی نمیتوانند به هم برسند تا …

گوشه ای از رمان مهر حرام

فکرش از همیشه درگیرتر است اما صبوریِ بیش از حدش نمیگذارد ذره ای از رنگ رخسارش تیره و دگرگون باشد… شیر سماور را باز میکند،آب جوش با فشار وارد استکان لب پریده اش میشود سربلند میکند، از پنجره ی کوچک آشپزخانه حیاط را میبیند.

هوا ساز ناکوک میزند باد لباس هایش را روی بند رخت میرقصاند آسمان تیره تر و دلگیرتر از همیشه است.

از آشپزخانه کوچکش پا روی فرش شش متری اتاق خانه میگذارد و در ورودی اهنی را باز میکند دمپایی پلاستیکی را به پا میزند، دستش را دراز میکند و قدم برمیدارد لباس ها را از روی بند چنگ میزند موهایش در آسمان میرقصد باد حتے لباس های تنش را به بازی گرفته.

دانلود رمان ققنوس‌ من لیلا حمید

دانلود رمان ققنوس‌ من لیلا حمید

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی ققنوس‌ من اثری بینظیر از لیلا حمید رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید

اسم رمان : ققنوس‌ من

تعداد صفحه : در حال پارت گذاری

نویسنده : لیلا حمید

ژانر : عاشقانه , ایرانی

دانلود رمان چیزهایی هم هست به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

ققنوس‌ من خلاصه رمان

فاقد خلاصه

گوشه ای از رمان ققنوس‌ من

به درختچه‌های وسط اتوبان که با سرعت از جلوی چشمم رد می‌شدند می‌نگریستم. سنگینی نگاه آقاداریوش را از آینه‌ی وسط ماشین احساس کردم. ندیده می‌دانستم گره کوری بین ابروانش انداخته و آنها را تابه‌تا کرده است. خط عمود بین دو ابرویش یادگار اخمهای همیشگی‌اش بود. حیف از پریوش با آن چهره‌ی زیبا برای این پیرکی بی‌ریخت اخمو! قدیمی‌ها راست گفته‌اند “سیب سرخ مال دست چلاقه!”

یکی از سرگرمی‌ها و فانتزی‌های دوره نوجوانی‌ام تصور رابطه عاطفی افراد بود. رابطه عاطفی در حد کلام و بوسه و نوازش، نه بیشتر! هیچ وقت نتوانستم آقاداریوش را در چنین موقعیتی تصور کنم. احتمالا به جای طلب بوسه، پشت دستش را جلوی پریوش می‌گرفت تا همسرش بر آن بوسه بزند! به او نمی‌آمد قربان‌‌صدقه زنی، حتی همسرش برود. احتمالا می‌گفته “خانم، افتخار میدم امشب در رکاب ما باشید!” اگر کسی می‌تواند “فیدل کاسترو” را در حال معاشقه و ناز خریدن تصور کند، آقاداریوش را هم می‌تواند در آن موقعیت متصور شود.‌

صدای خانومی حواسم را از تجزیه و تحلیل کیفیت معاشقه پریوش و آقاداریوش پرت کرد. مخاطبش من بودم. همان حرفهایی که در طول سه چهار روز گذشته چندین بار گفته بود را داشت مجدد بیان می‌کرد:

_رخساره‌جان… دیگه نگم بهت… حواست رو جمع کن. الان مملکت بهم ریخته. همه جا شلوغ شده… شور جوونی نگیردت پاشی بری تو خیابون! یه وقت نری بالكن از درگیریا فیلم بگیری بفرستی واسه شبکه‌های اون‌ور! نری اینترنت سرچ کنی که چه خبره! هر خبری هست، ربطی به ما نداره. دوستات هم اگه زنگ زدن بهت، شیرت کردن که بریم تظاهرات چی میگی؟

تبسمی کردم و برای صدمین بار گفتم:

_میگم منی که نرفتم رأی بدم ربطی بهم نداره کی رئیس‌جمهور شده که الان سنگ کسی رو به سینه بزنم و بخوام رأیم رو پس بگیرم… خیالتون راحت خانومی. الان سرعت اینترنت رو در حد لاک‌پشت پایین آوردن. فیس‌بوک هم که فیلتره…

خانومی چپ‌چپ نگاهم کرد:

_تو هم که فیلتر رو دور نمی‌زنی!

چشم در چشمخانه چرخاندم و گفتم:

_به جان خودم، این دو تا که سهله، قشون‌کشی بین مالک‌اشتر و عمروعاص هم باشه، من فقط تماشاچی‌ام. نمیرم تو گود. خیالتون راحت.

خانومی همچنان نگران بود؛ تعارف کرد:

_می‌خوای نرم و پیشت بمونم؟ دل‌نگرانتم!

تعارف شاه‌عبدالعظیمی که شاخ و دم ندارد. ساعتی دیگر هواپیمایش پرواز می‌کرد و ما در مسیر فرودگاه بودیم.

گفتم:

_سفرتون خوش و بی‌خطر. انشاالله بهتون خوش بگذره!

خانومی نگاهش را از من به آقاداریوش داد:

_دیگه سفارش نکنم بهت… جون تو و جون رخساره… باز الهی شکر عقلشون رسید دانشگاهها رو قبل از انتخابات تعطیل کنن… حواست به این دختر من باشه. نذاری پاشه بره بیرونا! من هنوز داغ حسینم برام تازه‌ست. طاقت یه داغ دیگه رو ندارم.

دانلود رمان شیاطین سیاه اثر حمیده خوشبخت به صورت رایگان

دانلود رمان شیاطین سیاه رایگان حمیده خوشبخت

دانلود رمان عاشقانه ،طنز ،فانتزی شیاطین سیاه اثری بینظیر از حمیده خوشبخت رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید

اسم رمان : شیاطین سیاه

تعداد صفحه : 3835

نویسنده : حمیده خوشبخت

ژانر : عاشقانه ،طنز ،فانتزی

دانلود رمان آشور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

شیاطین سیاه خلاصه رمان

راجب پنج تا دختر که به قولی واسه خودشون یه پا سم هستن. مجبور میشن به شهر دیگه نقل مکان بکنن و وارد دانشگاه بشن. شاید به ظاهر مکان آرومی باشه اما داخل طبقه ی ممنوعه خبری از آرامش نیست. چه چیزی داخل طبقه‌ ممنوعه وجود داره؟ یا بهتره بگیم… چه کسانی؟

گوشه ای از رمان شیاطین سیاه

با خستگی روی چمن های رو به روی خوابگاه نشستم. یاسمن که دیگه رسما پهن زمین شده بود. کارهای دانشگاه و خوابگاه خسته کننده بود حالا هم سال اول کنکور ندادیم چون اول می‌خواستیم از داشتن در آمدمون مطمئن بشیم بورسه دانشگاه علمی کاربر در شدیم و به قول یاسمن شدیم مهندس برق این جامعه. یاسی عاشق برق و چیزهایی که به الکتریسه مربوطه با وجود اینکه کمی احمق میزنه ولی مخ فیزیکه… عینک طبیم رو کمی جا به جا کردم و به روناک نگاه کردم: -کی بریم دنبال کار؟ نگاه خستش رو به چشم های آبیم دوخت و گفت: فعلا مغزم ارور داده. بعدا یه فکری می‌کنیم. خندیدم و سری تکون دادم. هعی خدا… مغازه عزیزم که فروخته شد و پولش رفت داخل حساب پس اندازمون. جنس ها رو به بدبختی فروختیم. من و رایا و روناک باید یه فکری واسه کارمون بکنیم. هزینه‌ی دانشگاه و خوابگاه واقعا زیاده. روناک با خستگی بلند شد و در حالی که لباسش رو می‌تکوند، گفت: بلند شید بریم این اتاقی که بهمون دادن رو ببینیم. گیسو زودی از روی صندلی وانت بلند شد با نگاه تهدیدواری رو به چهار تامون گفت: گفته باشم من می‌خوام طبقه بالای تخت بخوابم. یهو چهارتامون با حرص داد زدیم: منم میخوام طبقه بالای تخت بخوابم. گیسو بیچاره چشم هاش گرد شد. آب دهنم رو قورت دادم و به بچه ها نگاه کردم اول من گفتم و این آغاز جن گهای همیشگی ما شد. یاسمن زودی كيف ويولنش رو برداشت و در حالی که سمت خوابگاه می‌رفت داد زد: غلط کردی من اول از همه گفتم. گیسو خیلی خونسرد لبخندی زد و با انگشت شصت به وانت اشاره کرد. -یاسی جونم تمام لباس هات داخل وانت منه. ياسمن سر جاش وایساد و بی تهدید گیسو پی برد. رایا با همون نگاه خستش …

دانلود رمان پارتی پردردسر  اثر مونسا بدون سانسور

دانلود رمان پارتی پردردسر pdf مونسا

دانلود رمان عاشقانه ،انتقامی ،بزرگسال پارتی پردردسر اثری بینظیر از مونسا رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید

اسم رمان : پارتی پردردسر

تعداد صفحه : 1464

نویسنده : مونسا

ژانر : عاشقانه ،انتقامی ،بزرگسال

دانلود رمان عاشقانه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

پارتی پردردسر خلاصه رمان

در بازار برده‌ فروشان برای بدنم قیمت گذاشتند…. فروخته شدم… به ‌مردی خشن و‌ متعصب… به قیمت گزافی خرید مرا… وبخاطر انتقامی کهنه ازم خواست…

گوشه ای از رمان پارتی پردردسر

دستم رو به لبه مبل راحتی ام گرفته و با گذاشتن پام روی زمین به ارامی از جا بلند شدم که همزمان صدای تقه های ارومی به درب سالن خورد. با تعجب به ساعت روی دیوار خیره شدم… تقریبا نیمه شب شده بود! کی می تونه باشه؟ عصامو زیر بغلم گرفته و ارام به سمت در رفتم. اینجاست که ادم باید قدر سالمتیش رو بدونه و من چقدر غافل بودم! دستم به دستگیره رسید که کیسی پارس کرده و پاچه شلوارم رو به دندان کشید… _عه کیسی نکن…الان میفتما! چرا اینجوری میکنی تو! الان وقت بازیه؟ یکی از عصا هارو به دیوار تکیه داده و پاچه شلوارم رو از دهنش بیرون کشیدم. با دست به هال اشاره کرده و گفتم: _برو بشین اونجا !سریع! غرید و به گوشه هال رفت و نشست! دستگیره رو گرفتم و پایین کشیدم با باز کردن در متعجب به پرستو خیره شدم که دستش رو برای زدن زنگ بالا گرفته بود! _تو اینجا چیکار می کنی! من که به کیان گفتم… با دست کنارم زد و وارد خونه شد! _کیان سیخی چنده بابا !کارامو کردم اومدم! سری تکان دادم که گفت: _واقعا توقع نداشتی ولت کنم تنهایی که!… این رمان فقط برای معرفی میباشد شماره پشتیبانی : 09170366695 %%%

دانلود رمان داروغه pdf سحر نصیری

دانلود رمان داروغه از سحر نصیری به صورت pdf

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی داروغه اثری بینظیر از سحر نصیری رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید

اسم رمان : داروغه

تعداد صفحه : ۵۸۷۳

نویسنده : سحر نصیری

ژانر : عاشقانه , ایرانی

دانلود رمان داروغه سحر نصیری بدون سانسور به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

داروغه خلاصه رمان

درباره پسری به نام امیر که یه مرد واقعی و پهلوونه که بعد از سالها به ایران برمیگرده و با دختری آشنا میشه که یه دنیا فاصله بینشونه و …

گوشه ای از رمان داروغه

این رمان فقط برای معرفی میباشد

شماره پشتیبانی : 09170366695

%%%

دانلود رمان کتی اثر سوزان ام کولیج بدون سانسور

دانلود رمان کتی رایگان سوزان ام کولیج

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی , بزرگسال کتی اثری بینظیر از سوزان ام کولیج رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید

اسم رمان : کتی

تعداد صفحه : ۷۹

نویسنده : سوزان ام کولیج

ژانر : عاشقانه , ایرانی , بزرگسال

دانلود رمان دلبرک ارباب بدون سانسور pdf به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کتی خلاصه رمان

درباره دختر و پسری به نام کتی و متین هستش که از طریق چت با هم آشنا میشن . کتی بعد از یه مدت کاراش جور میشه که از ایران بره و طی اتفاقاتی متین میمیره و …

گوشه ای از رمان کتی

این رمان فقط برای معرفی میباشد

شماره پشتیبانی : 09170366695

%%%

دانلود رمان  دو نقطه متقابل  زهرا طباطبایی با لینک مستقیم

دانلود رمان دو نقطه متقابل اثر زهرا طباطبایی pdf

دانلود رمان عاشقانه ،کلکلی ،ازدواج اجباری دو نقطه متقابل اثری بینظیر از زهرا طباطبایی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید

اسم رمان : دو نقطه متقابل

تعداد صفحه : 237

نویسنده : زهرا طباطبایی

ژانر : عاشقانه ،کلکلی ،ازدواج اجباری

دانلود رمان فارسی رایگان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

دو نقطه متقابل خلاصه رمان

دختر شاد و شوخ و سرحالی ، به نام نگین ستوده ، سال سوم گرافیک که خانواده ای چهار نفره داره …

نگین روزی متوجه می شه که شرکت پدرش و شریک پدرش ورشکست شده … اوضاع خانوادگیش بهم می ریزه و همه در

تکاپو و اضطراب هستن که پدر نگین و شریکش ، امید شمس ، تصمیم می گیرن تا از دوستی تقاضای کمک کنن .

امید شمس ، پسری جدی ، سرد و خشک که از هر موقعیتی برای تمسخر استفاده می کند … او پسر صمیمی ترین دوست…..

گوشه ای از رمان دو نقطه متقابل

این رمان فقط برای معرفی میباشد شماره پشتیبانی : 09170366695 %%%

دانلود رمان روی خوش زندگی صدای بی صدا با لینک مستقیم

دانلود رمان روی خوش زندگی اثر صدای بی صدا به صورت رایگان

دانلود رمان عاشقانه، اجتماعی روی خوش زندگی اثری بینظیر از صدای بی صدا رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت لینگوبوک دانلود کنید

اسم رمان : روی خوش زندگی

تعداد صفحه : 4106

نویسنده : صدای بی صدا

ژانر : عاشقانه، اجتماعی

دانلود رمان روی خوش زندگی اثر صدای بی صدا به صورت رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

روی خوش زندگی خلاصه رمان

دوغ رو بده من.دست دراز کردم و پارچ را به سمتش گرفتم، توی لیوانش ریخت و یک سره سر کشید. بالاخره چیکار میکنی؟ هیچی. یعنی چی هیچی؟ یعنی همین هیچی، کی میری دانشگاه؟ یساعت دیگه. بلند شدم به اتاقش رفتم، کتاب‌هایش پخش زمین بود، همه را روی میزش مرتب چیدم، تختش را مرتب کردم، لباس‌هایش را آویزان کردم، چشمم به پاکت سیگارش افتاد که مثلا قایم کرده بود. نفس عمیقی کشیدم، شاید هرکسی بود برمی‌داشت و نصیحتش هم میکرد اما من را چه به نصیحت.

گوشه ای از رمان روی خوش زندگی

طلاق و طلاق گرفتن آسون نیست، حالا که تصمیمش رو گرفتی باید بتونی پاش وایستی، زن مطلقه بودن فکر میکنی راحته؟ من هر دیقه نمیتونم بالا سرت باشم، خودت باید یاد بگیری نگاه، انتخاب خودته… پدر من، داشت یادم میداد تا رهایم کند، تا آن نیمچه پدری که در حقم داشت را هم دریغ کند. نمیخواستم بیشتر از این در ماشینش بمانم، نگاهی به اطراف کردم، یک فروشگاه بزرگ دیدم، به بهانه ی خرید گفتم نگه دارد پیاده شوم. بمونه بعدا با آرمان میای، کار دارم نمیتونم واستم. زنگ میزنم بیاد دنبالم، واجبه خرید هام. همین… به همین راحتی پیاده ام کرد، حتی نگفت پول لازم دارم یا نه، حتی نگفت نگران نباشم بابت خرج و مخارجم… هیچ! آرمان بیچاره، آرمان نازنینم مطمعنا از حرف های بابا ناراحت بود، با او تماس نگرفتم، کل خریدم یک بسته چای بود، باقی مسیر را میتوانستم پیاده بروم. سرکوچه که رسیدم ماشین مهدی را دم در دیدم. چه میخواست؟! دوسال تمام برای این زندگی یک قدم برنداشت، حالا از جان من چه میخواست؟! کیسه ی بوکسش باشم برای کتک ها و توهم های مصرفش! آخ چه سخت بود مرد زندگی ات مرد نباشد و بدتر از آن گرفتار چنین چیزی باشد، اعتیاد! به دیوار تکیه دادم و منتظر ماندم برود، شاید داخل ماشین خوابش برده بود، بعید نبود، هیچ چیز از او بعید نبود. گوشی را برداشتم و با خانه تماس گرفتم، امیدوار بودم آرمان نباشد فقط میخواستم به خانم جان بگویم در را باز کند سریع بدوم داخل، نه اینکه از او بترسم، نمیخواستم روبه رو شوم. اما آرمان جواب داد. این رمان فقط برای معرفی میباشد شماره پشتیبانی : 09170366695 %%%

ورود کاربران
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " لینگوبوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.