خلاصه کتاب:
در شبی سرد و تاریک، پسر جوانی با دلخوری از خانهی پدری بیرون میزند. در مسیر بازگشت، صدای درگیری او را به سمت کوچهای خلوت میکشاند. مهاجمان با دیدن او فرار میکنند و تنها یک نفر زخمی باقی میماند. پسر، بیدرنگ او را به خانهاش میبرد. اما در روشنایی اتاق، متوجه میشود که آن "پسر" در واقع یک دختر است—دختری که حالا سرنوشتش با او گره خورده...
خلاصه کتاب:
اوینا در خوابهایی عجیب، خواهرش را میبیند که چیزی را پنهان میکند. این خوابها با سفر به کردستان و دیدار با پسری که گذشتهای مشترک با خواهرش دارد، رنگ واقعیت میگیرند. اوینا درمییابد که مرگ خواهرش شاید حاصل یک تصمیم نبوده، بلکه نتیجهی فشارهایی بوده که هیچکس دربارهشان حرف نزده.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " لینگو بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.