خلاصه کتاب:
نفس، دختر پرتلاش و مسئولیتپذیر خانوادهی برزینمهر، با کار در یک شرکت مهندسی، بار زندگی را به دوش میکشد. روزی رئیس شرکت پیشنهادی غیرمنتظره به او میدهد که مسیر زندگیاش را دگرگون میکند. این پیشنهاد، آغاز سفری پرچالش برای نفس است؛ سفری که با تلاش، صداقت و امید، به پایانی روشن ختم میشود.
خلاصه کتاب:
نگاهت باعث شد بیاختیار به سمتت کشیده شوم، اما آغوشت آنطور که فکر میکردم گرم نبود. در لحظههایی که نمیدانستم چه میخواهم، گم شدم. هر قدمی که برداشتم، بیشتر درگیرت شدم. و در نهایت، آغوشت مرا گرفت، اما نه با عشق، بلکه با تلخی. نمیدانم چرا به کسی مثل تو دل بستم…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " لینگو بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.