خلاصه کتاب:
نویان پسریست با ذهنی کنجکاو. وقتی متوجه علاقهی آنالی به خودش میشود، تصمیم میگیرد حقیقت را کشف کند. در مسیر تحقیق، با اسنادی روبهرو میشود که نشان میدهند آنالی ممکن است از دنیای انسانها نباشد. آیا او موجودی از عالم دیگر است که بهصورت انسانی ظاهر شده؟ یا اینکه فقط قربانی یک بازی پیچیدهی سرنوشت است؟
خلاصه کتاب:
در میان همه زیباییهایی که دیده بود، هیچچیز به اندازهی آن نگاه آرام و کهربایی رنگ، دل مرد را نلرزانده بود. او که در زندگیاش با قدرت و رقابت خو گرفته بود، حالا در برابر این دختر، احساس آرامش میکرد. آرزو داشت که بتواند با احترام و صداقت، به او نزدیک شود. شاید این نگاه، راهی به سوی رهایی باشد.
خلاصه کتاب:
در دل یک مأموریت مخفی، جهان وارد باندی میشود که خسرو رهبریاش را برعهده دارد. پس از افشای هویتش، خسرو او را گروگان میگیرد و همزمان آیلین را نیز میرباید. خسرو با تهدید و فشار روانی، جهان را در موقعیتی دشوار قرار میدهد. اما جهان، با وجود تمام سختیها، تلاش میکند از اصول انسانیاش دفاع کند و راهی برای نجات آیلین بیابد.
خلاصه کتاب:
امیرطاها و شیدانه از همان بچگی برای هم بودند. عشقشان آنقدر با رابطهی خانوادگیشان گره خورده بود که هیچکس تعجب نکرد وقتی بعد از سالها ازدواج کردند. شیدانه سختگیر بود، امیرطاها صبور، اما زندگیشان شیرین بود—تا روزی که امیرطاها برای تأمین خواستههای همسرش، شغل دومی گرفت. سختیها پشت سر هم آمدند، کارش را از دست داد، راههای تازهای را امتحان کردند، اما هر انتخاب، مسیرشان را پیچیدهتر کرد. حالا سالها گذشته و دوستان قدیمی شیدانه قرارشان را اجرا کردند. چشمهایشان دنبال کسی میگشت که زندگیاش را با عشق شروع کرده بود…
خلاصه کتاب:
فریادهای بیصدا همه فکر میکنند که سکوت یعنی نداشتن حرفی برای گفتن، اما او با هر نگاه، با هر حرکت، احساسی را منتقل میکند که فراتر از هر کلمهای است.
خلاصه کتاب:
گوهر، پس از سالها زندگی مشترک، همسرش را از دست میدهد و در فضای مجازی با شاهرخ آشنا میشود. احساسات آسیبدیدهاش باعث میشود بیمحابا به او اعتماد کند. اما وقتی شاهرخ به دختر گوهر علاقهمند میشود، گوهر با پیامدهای تصمیمات احساسیاش روبهرو میشود.
خلاصه کتاب:
غمِ سنگین رسوایی همسر، پدر بیتا را از پا انداخت و بیماریای که از این درد جانکاه سرچشمه گرفته بود، سرانجام زندگی او را گرفت. میراثی که به جا گذاشت چیزی جز بدهیهای فراوان نبود—باری که بر دوش فرزندانش نشست. رضا، فرزند ارشد، با تصمیمی قاطع ادارهی کارگاه را در دست گرفت تا بدهیها را پرداخت کند. بیتا نیز، که نمیخواست سربار خانواده باشد، از برادرش خواست تا اجازه دهد او نیز کار کند و سهمی در این مبارزه داشته باشد. اما…
خلاصه کتاب:
در شهری که بوی اجبار در هوا جاری است، دختری نفس میکشد که سودای آزادی در سر دارد. میان تردیدها و ترسها، او در جستجوی راهی است که او را از مسیر سرنوشت محتومش رها کند. اما چه کسی دستش را خواهد گرفت؟
خلاصه کتاب:
آخرین مبارزه شانههایش زیر بار خاطرات خم شدهاند، اما هنوز تمام نشده. در مقابل سیاهی، در برابر فراموشی، او ایستاده است.با شعلهای کوچک که روشن میشود، نه برای نور، بلکه برای مقابله با حقیقتی که از آن گریخته است.
خلاصه کتاب:
افروز احرار، دختریست که در میان زنجیرهای از انتخابهای نابهدل، نفس میکشد؛ نامزدی که برایش غریبهست، رشتهای که به آن تعلق ندارد، و خانوادهای که درکش نمیکنند. با اینکه دلزده است، همچنان زندگیاش را با نظم تکراری ادامه میدهد.
خلاصه کتاب:
یک زندگی در فرانسه، بدون هیچ دردسری. یک دعوت غیرمنتظره، یک سفر کوتاه، و ناگهان همهچیز تغییر میکند. آریانا نهتنها باید با پدری که سالها از او دور بوده کنار بیاید، بلکه باید راهی برای نجات خودش از چنگال مافیای خطرناک پیدا کند.
خلاصه کتاب:
کیاشا، مردی که از خانوادهاش فرار کرده بود تا آرامش پیدا کند، حالا با قتل برادرش دوباره وسط ماجراست. تصمیم میگیرد از خواهر قاتل انتقام بگیرد، چون خب... چرا نه؟! اما زندگی همیشه یه جور دیگه میچرخونه. شاید اون دختر، تنها کسی باشه که بتونه کیاشا رو از خودش نجات بده.
خلاصه کتاب:
مرگ مهتاب سایهای بر زندگی ستاره میاندازد، که حال در نقشی دوگانه باید قدم بردارد. اما زمان سرنوشت را به بازی میگیرد، و میان نور عشق و تاریکی کینه، او را وادار به انتخابی بیبازگشت میکند...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " لینگو بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.